این روزها هر وقت با کسی مواجه میشم
با کسی حرف می زنم
به کسی نگاه می کنم
و
در نهایت رفتاری می بینم که ممکنه دوست نداشته باشم
به خودم رجوع می کنم
از خودم می پرسم این رفتار کجای وجودمه
منم انجامش دادم؟
اگر یه ذره
فقط یه ذره کوچولو
یه کمی از اون رو در خودم ببینم
جلوی خودم وایمیستم
و میگم
نه عامو !
برو اول خودتو بساز …
اونوقت سکوت می کنم و می رم که می رم.
پ ن :
سَرَمو زیر آسمون خدا ،
رو به آسمون بالا می گیرم و
به هلال ماه که وسط آسمون سورمه ای رنگ ِغبار گرفته
خودشو نشون میده ، نگاه می کنم
و میگم :
حواست به منه؟
یادم می افته و می خونم :
حواست هست …؟
به موهای سپید سرم …
که من امسال …
از گذشته شکسته ترم …
…
پ ن :
درسته که اون ور با اصالت تره
ولی یه حرفایی مال اینجاست فقط
شاید مثل اتاق آبی م ، پر از سکوتیه که مال خودم ه