روز قبل از خ. ا پرسیدم صبح کی میاد که منم زودتر برم.
چون کلیدم رو به خ.ط دادم و عصر باید زودتر بر می گشتم خونه.
اما صبح هر کاری کردم از رختخواب کنده نشدم ؛
انگار خستگی و بی خوابی روز قبل به جونم نشسته بود.
تا بالاخره بلند شدم و صبحانه حاضر کردم ،
تقریبا مث هر روز رسیدم سر کار.
برای مزون از کربلا چایی آورده بودم.
"یه بار خ.م گفت که به آقای افشار -همسرش -
در مورد چای عراقی گفته و او هم گفته :
خب می گفتی یه بسته برامون بیارن، حساب می کردیم
و خ. م هم گفته :
اونا خودشون کلی بار دارن نمیتونن برا ما خرید کنند بیارن و ..."
تو دلم نیت کرده بودم براش یه شیشه کوچک هم شده چای ببرم.
یه شیشه متوسط خالی سس داشتیم.
براش چای ریختم و بردم.
گفت واای نمیخواد ؛ این چه کاریه و...
گفتم : شما نگفتید که ؛
من خودم دوست داشتم براتون چای بیارم.
س.ک گفت : چایی رو وزن کنید ؛ یک کیلوباشه.
گفتم : میخواین پولشو بدین؟
این سوغاتیه.
گفت : سوغاتی که بهمون دادین.
گفتم : این سوغاتی مزونه.
بعد از کار ، یک ساعت زودتر اومدم خونه .
قرار بود چرخ راسته دوزم رو بیارن نصب کنند.
وضعیت خونه یه کم شبیه اثاث کشی شده بود ؛
میز برش و وسایل کنارش رو هل دادم .
جارو زدم و طی کشیدم ...
از ۲۰ بافت زنگ زدند که آقای نصاب داره راه میفته.
حدود یک ساعت و نیم گذشته بود
و نصاب هنوز نرسیده بود که برق رفت.
تماس گرفتم و گفتم برق رفته.
گفت کاری نمیشه کرد ؛ براش نور موبایلتون رو بگیرید.
وقتی آقای نصاب اومد
گل پسر رفت براش درو باز کرد و کمکش کرد تا چرخ و میزشو بیاره.
انگار ضد حال خورده بود برق نداریم ؛
هی می گفت :
من گرمایی ام ...
دیگه الان وقت برق رفتن نیست که داره شب میشه...
براش آب و میوه آوردم که خنک بشه
میوه نخورد .
با گل پسر دو نفره براش نور گوشی هامون رو گرفته بودیم .
از مقوای داخل جعبه یه تیکه پاره کرد و خودش رو باد می زد.
تیکه های میز رو دونه دونه در می آورد و با پیچ و میخ سرهم می کرد؛
میخواست چرخ رو روی میز سوار کنه که خدا رو شکر برق اومد.
دلم میخواست حتما از کار چرخ تست بگیره.
خدا رو شکر از چرخایی که تا حالا باهاشون کار کرده بودم بهتره.
هم روغن نداره که برای لباس ایجاد خطر کثیفی کنه و هم پیشرفته تره.
البته اون برندی که دوست داشتم نشد چون تقریبا قیمتش دوبرابر میشد.
ر.م میگفت :
اون مث بنز تو ماشیناست
هرکسی قدرت خرید نداره و قدرشو نمی دونه ؛
بعدا بخوای بفروشی کسی ازت نمیخره.
منم حرفشو قبول کردم.
پ ن : خدایا بخاطر تمام نعمت هایی که بهمون دادی شکر
پ ن : خیلی ها بهم گفتن حالا راسته دوز و چرخ خانگی چه فرقی داره
ولی کسی که با هردوش کار کرده متوجه تفاوت و سرعت کار میشه.