مهربانو

طبقه بندی موضوعی

به نظر من آدم باید برای درست انجام دادن هرکاری یه خط کش یا به عبارتی یه میزان داشته باشه تا بفهمه که داره اون کار رو درست انجام میده یا نه.

حالا این به خود اون آدم برمیگرده که خط کش خودشو بر اساس چه فکری انتخاب کرده باشه. حتی توی کارای معمولی هم میبینیم که مثلا خط کش مهندسی با خط کش تکه دوزی فرق داره.

 توی رفتار و گفتار و فکر و روش و منش، هرکسی با یه خط کشی خودشو تطبیق میده. البته درستش اینه که اون خط کش من درآوردی نباشه که هرجا مطابق میلش بود مثبت بره و هرجا نخواست منفی برگزار کنه.

من و ر.م  دو شب پیش  با دیدن رفتار بعضی ها  در این مورد کلی صحبت کردیم. 

 

پ ن :  نظر شما چیه؟

 

 

 

مهر بانو

خیلی کار دارم ...

حواسم به چند کار مختلف پرته ؛

م.ب پیام داد که از حج و زیارت زنگ زدند و تقریبا رفتنشون قطعیه.

داره میشه یه هفته ولی هنوز وقت نکردم محتوای کلاس رو حاضر کنم.

یه وقتایی تو خیال خودم دوستداشتنیهامو تصور میکنم و آروم میشم.

عکسها رو برای ف.م فرستادم تا ادیت کنه و بذاریم تو صفحه ی جدید.

دارم داروهامو مرتب میخورم ولی هنوز درد کم نشده و به نظرم وقتی تبلت یا موبایل دستم میگیرم درد تشدید میشه.

همش یاد مسافرت دو روزه ای میافتم که تنهایی رفته بودم مشهد. هر وقت از کنار اون ترمینال رد میشیم دلم غنج میره برا اون روزا. هرچند اونجا هم یا تلفن بود یا اسمس ... 

یه وقتایی دوست دارم جدا از همه ی دنیا برای خودم زندگی کنم...

 

خلوت و چایی و ... و خدایی هم هست*

*من اهل سیگار نیستم برا همین به جاش سه تا نقطه گذاشتم : )

 

 

 

 

مهر بانو

وقتی حوصله تون سر میره ،

 وقتی حوصله ی اینستاگرام و پینترست و تلگرام و واتس اپ و …  رو ندارید ،

وقتی دوست دارید تنها باشید ،

چکار میکنید؟

 

پ ن : 

میخواهم اقلاً یک نفر باشد که

من با او از همه چیز همانطور حرف بزنم که با خودم حرف میزنم!


بخشی از کتاب  ابله نوشته ی فئودور داستایوفسکی 

 
 
مهر بانو

کروم رو که باز میکنم 

روش دم کردن چای ماسالا* ،

فیلم تفکر و پژوهش ،

Brother tendy sewing machine

میاد بالا.

چند وقت بود اینجا رو _ به خاطر مشغله ی کاری _یادم رفته بود ؛

که به قول خودم چیزی رو از دست ندادم . دی:

 

 

پ ن :

*همسر جان چای ماسالا خریده بود؛

منم انقدر خوب بلد بودم دم کنم که اومدم سراغ گوگل .

پ ن :   

دوستم داری میدانم ؛ باز 

دوست دارم که بپرسم  #گاه  ی

دوست دارم که بدانم امروز 

مثل دیروز مرا میخواهی
 
 
شعر از محمدعلی بهمنی
 
 
مهر بانو

حالت یک سگ ولگرد را نداشته باش که هر لگدی که میخورد، حقش است

و از تمام دنیا به اندازه کسی که لگدش میزند، متنفر است!

 

پ ن : بخشی از کتاب بلندی های بادگیر / اثر امیلی برونته / ترجمه رضا رضایی

 

 

مهر بانو

یه روزایی هست که آدم دوست داره سرش تو لاک خودش باشه ؛

البته نه لاک ناخن هاش ...

لاک تنهایی ،  لاک خلوت .

یه جوری که مجبور نباشه به نسبت خویشاوندی یا خانوادگیش فکر کنه

یه طوری که نخواد دوستاشو به یاد بیاره

نخواد حتی کارای روزمره شو انجام بده

 

پ ن : شاید کمی سکوت …

 

 

مهر بانو

بچه که بودیم وقتی کسی مطلب بی مزه ای تعریف میکرد و از ما توقع خندیدن داشت، بهش میگفتیم : 

بخندم یا پولشو بدم؟

چند روز پیش که به یکی از فروشگاه های زنجیره ای - برای خرید - رفته بودیم با دیدن قیمت روی بسته رب گوجه فرنگی یاد این خاطره کودکی افتادم. دو سه بار صفرهای جلوی عدد قیمت رو شمردم ؛ واقعا باورم نمیشد.

نه خندیدم ، نه خرید کردم و نه پولشو دادم ...

رب گوجه که تولید داخله ؛

خودمون هم به خودمون رحم نمیکنیم :l

 

پ ن :من راه تو را بسته ؛ تو راه مرا بسته ؛ امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم …

 

 

مهر بانو

کذب الموت و الحسین مخلد 

کلما مر الزمان ذکره یتجدد

 

پ ن : لحظه های عاشقی چه زود میگذرند ...

 

 

 

 

مهر بانو

عاقل به کنار رود راهی می جست

دیوانه ی پابرهنه از آب گذشت

پ ن : اوهوممم ...

 

 

مهر بانو

یه مسافرت کوتاه در کنار فرشته های زمینی حال آدم رو بدجوری خوب میکنه.

حس میکردم با هم همگروه هستیم. انگار قراره هرکسی جاش معلوم بشه.

به دوست و آشنا و فامیل بودن هم نیست. کم کم روزگار درون آدما رو نشون میده.

 

پ ن : 3 روز خاطره انگیز پر از آرامش :)

پ ن : جا داره از همراه صمیمی این روزها م _ سیتریزین _ تشکر کنم.

 

 

مهر بانو