هیچکس
هیچکس اینجا به تو مانند نشد …
پ ن : همینجوری جهت خالی نبودن اینجا 🙄
دلم گرفته و بارانی دلم هوای تو را دارد
و این شکسته ی بارانی دلم هوای تو را دارد
تو ای بهاری بی پایان همیشه سبز پر از خورشید
در این دریغ زمستانی دلم هوای تو را دارد
پ ن : دلم بد جوری شوره زده …
پ ن : شعر از قیصر امین پور
چند روزه که دارم سعی میکنم به خودم انرژی مثبت بدم
خودمو خوشحال کنم و خوشحال نگه دارم
کت و دامنی رو که سفارش گرفتم دارم تموم میکنم و به زودی مشتری باید پرو کنه
هنوز حس سنگینی دارم
این روزا برعکس این سالهای اخیر دارم دوباره به طرف شعر خوندن کشیده میشم
حس شاعرانگی م بیشتر شده
هنوز تو یه برزخ خاکستری میشینم و خیلی چیزا رو مرور میکنم
سخته …
پ ن :
من آن روحم که در بند تنی افسرده افتادم
که تا کی مرگم از زندان غم آزاد خواهد برد
محمدرضا طاهری
چه استراحت خوبی ست در کنار خودم
خودم برای خودم با خودم کنار خودم
همین دقیقه که این شعر را تمام کنم
از این شلوغ شما میروم به غار خودم
پ ن : شعر از احسان افشاری
توی راه منتظر بودیم تا همراهامون برسن
من روی یه بلوک سیمانی زیر سقف سیطره نشسته بودم
س.ح اومد کنارم نشست و گفت: نبینم تنها نشستی
گفتم :
تنهایی ام را با کسی قسمت نخواهم کرد
یکبار قسمت کردمش چندین برابر شد
پ ن : مسیر نجف به کربلا / اربعین 98
کروم رو که باز میکنم
روش دم کردن چای ماسالا* ،
فیلم تفکر و پژوهش ،
Brother tendy sewing machine
میاد بالا.
چند وقت بود اینجا رو _ به خاطر مشغله ی کاری _یادم رفته بود ؛
که به قول خودم چیزی رو از دست ندادم . دی:
پ ن : *همسر جان چای ماسالا خریده بود؛ منم انقدر خوب بلد بودم دم کنم که اومدم سراغ گوگل .
پ ن :
دوستم داری میدانم ؛ باز
دوست دارم که بپرسم #گاه ی
دوست دارم که بدانم امروز