امروز سردم بود تو مزون
کنار بخاری وایسادم و یاد این بیت افتادم و خوندم :
من سردم است چاره فقط دست های توست
گولم نزن که شال به دردم نمی خورد
پ ن :
گل پسر که می خواست بره
بهش گفتم با خودت شال ببر ؛
هوا سرده سرمانخوری
امروز سردم بود تو مزون
کنار بخاری وایسادم و یاد این بیت افتادم و خوندم :
من سردم است چاره فقط دست های توست
گولم نزن که شال به دردم نمی خورد
پ ن :
گل پسر که می خواست بره
بهش گفتم با خودت شال ببر ؛
هوا سرده سرمانخوری