مهربانو

طبقه بندی موضوعی

122

سه شنبه, ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ۱۱:۳۳ ب.ظ

امروز یه کم با س.ک بحث سیاسی کردیم.

آخرش گفت : اینجوری نگید ناراحت میشم.

سعی می کرد سکوت کنه ولی انگار نمی تونست و دوباره یه چیزی میگفت تا نظر منو بپرسه.

چند دقیقه به سکوت‌ گذشت ...

یهو برقا رفت!

صداش کردم توی اتاق ؛ بغلش کردم و گفتم : 

از من ناراحت نباشیدا!

گفت : نه ! شما خیلی خوبین ... -یک عالمه تعریف الکی کرد 🙄- و ادامه داد :

حرف من اینه که من و شما که عقیده مون یه جوره نباید بذاریم بچه ها فکر کنن اختلاف نظر داریم و ...

گفتم : میفهمم! شما دیگه حرفی نزن منم چیزی نمی گم 😏

 

پ ن : اصلن تحمل اینکه کسی یه ذره از من ناراحتی تو دلش باشه رو ندارم 🙃

می دونم که نمیشه عقیده آدما رو عوض کرد مگر اینکه خودشون تمایل به تغییر داشته باشن

که در اون صورت هم خودشون میرن تحقیق میکنن و با حرف این و اون اتفاق خاصی قرار نیست بیفته.

 

پ ن : خلاصه که اگه ناراحتی از من دارید حلال کنید _ حتما لازم بوده دیگه 🤪_
 حلالیت زورکی😁! یاد اون افتادم که میگفت یه جوری حلالیت طلبیدم حلال حلالش به آسمون میرفت 😅

 

۰۳/۱۱/۲۳
مهر بانو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی