مهربانو

طبقه بندی موضوعی

شب فراق که داند که تا سحر چندست
مگر کسی که به زندان عشق در بندست

.
گرفتم از غم دل راه بوستان گیرم
کدام سرو به بالای دوست مانندست؟

.
پیام من که رساند به یار مهرگسل
که برشکستی و ما را هنوز پیوندست

.
قسم به جان تو گفتن طریق عزت نیست
به خاک پای تو وان هم عظیم سوگندست

.
که با شکستن پیمان و برگرفتن دل
هنوز دیده به دیدارت آرزومندست

.
بیا که بر سر کویت بساط چهرهٔ ماست
به جای خاک که در زیر پایت افکندست

.
خیال روی تو بیخ امید بنشاندست
بلای عشق تو بنیاد صبر برکندست

.
عجب در آن که تو مجموع و گر قیاس کنی
به زیر هر خم مویت دلی پراکندست

.
اگر برهنه نباشی که شخص بنمایی
گمان برند که پیراهنت گل‌آکندست

.
ز دست رفته نه تنها منم در این سودا
چه دست‌ها که ز دست تو بر خداوندست

.
فراق یار که پیش تو کاه برگی نیست
بیا و بر دل من بین که کوه الوندست

.
ز ضعف طاقت آهم نماند و ترسم خلق
گمان برند که سعدی ز دوست خرسندست

.

پ ن : میگه : ببین چه شعری پیدا کردم ... و توی واتس اپ برام میفرسته.

دروغ چرا؟ هنوز شعرای سعدی رو دوست دارم

ولی دیگه مث‌ قبل تو فاز شعر نیستم.

 

پ ن : یه روز که مزون نبودم خ.م جام نشسته بوده و شعر می خونده ؛

م.جون میگفت گفته :

جای خانوم میم _یعنی من _یه جوریه انگار آدم حس شعر گفتنش میاد.

سرِ کار هم همه فهمیدن من و شعر یه ارتباطی باهم داریم ؛)

 

 

مهر بانو

نظرات  (۳)

میخواستم بنویسم : اگه کسی هم ازمون خسته شد به جهندم، کارخونه مجسمه سازی نیستیم که خودمونو به میل اونا تغییر بدیم.
گفتم حرف زشت ممنونه
پاسخ:
قرار نیست به میل دیگران تغییر کنیم ینی دیگه اون موقع بخوایم تغییر کنیم هم نمیتونیم ولی الان میتونیم حال خوب به دیگران بدیم و « با تحمل کردن یه چیزایی که خوشایندمون نیست خودمون رو رشد بدیم» … 
حداقل من دارم در «این مورد» خیلی سعی میکنم.
اون هفته که جنگ شروع نشده بود یه کم در این مورد با بچه های مزون حرف زدیم؛
بحث بیشتر رفته بود سمت اینکه چه وظایفی در زندگی بر عهده طرفین هست ولی خانم ها دارن یکطرفه اون کار رو انجام میدن و طرف مقابل از زیر کار در میره. 
من گفتم اگه کاری رو با این نیت انجام بدی که خدا داره میبینه ولی شاید به لحاظ تکلیفی وظیفه تو هم نباشه ؛ یه جورایی داری حسابتو پُر می کنی دیگه. به نوعی سختی هایی رو تحمل میکنی ولی میدونی خدا داره میبینه.
در واقع صابراً مُحتَسِباً … یعنی هم صبر داری میکنی و هم حسابشو داری که خدا حواسش هست.
اونوقت رشد پیدا میکنی ؛ امتیاز میگیری ؛ هرچند در ظاهر اینطوری نیست…
میدونم یه وقتایی خیییییلی سخته ولی رفتن به بلندی سخت تر از سُر خوردن و پایین اومدنه.
اینم بگم که همه با نظرم موافق نبودن .

پ ن : چقد اینروزا زیاد دارم حرف میزنم … نه غلام ؟ :)

بله میدونم با م شعر میگید. روحیه لطیفی دارید:)
کدوم رپر کدوم شعرش
شما چی خوندی؟
ما هم دیشب یه مشاعره چند خانوادگی راه انداختیم. بعد از سعدی یهو یکی دل ای دل دلی ای دل جواب میداد.
بعد خاطره تعریف کردیم از زمان خدمت و اینا.
دایی برای بار هزارم گفت: بچه ها سردشت رو ندیدید.
ماجرای سردشت مربوط به زمان جنگه که دایی یکی دو روز اونجا با دشمن درگیر بودن. خلاصه که همه مونو نموده:(
پاسخ:
#سپاس
رپر؟ شاید منظورتون آلپره …
آلپر یه اصطلاحه که من بکار میبرم برای جماعت خاصی از نسوان 😶

شعر اونا که یادم‌نیست چی خوندن
شعری که خودم خوندم هم به قول دوستان با حال مناسب باید خونده بشه.

دیدین وقتی دردتون میاد میخواین یه جوری از ماجرا تعریف کنید که انگار طرف مقابل درد رو حس کنه؟
دایی تون درد رو مزه مزه کردن … هرچقدر هم تعریف کنن شما حتی یه ذره شو نمیچشید!

پ ن : یه همکلاسی ارمنی سال پیش دانشگاهی داشتم یه چیزی ازش یاد گرفتم :
میگفت مادربزرگم یه خاطره رو هزار بار برامون تعریف کرده ولی من هربار انگار بار اوله که میشنوم ،
ری اکشن نشون میدم و …
منم از همون موقع سعی کردم در مورد دور و بری هام همینجوری باشم.
شاید خسته کننده باشه ولی یه روز ممکنه خودم برای دیگران خسته کننده بشم .
اولاش فکر کردم شعر خودته گفتم مهربانی چه پیشرفتی کرده؟
پاسخ:
چند روز ‌پیشا که رفته بودیم سر پشت بوم،
یه حرفی زدن یهو ر.م و م.الف یاد یه آهنگ افتادن
اما یه جورایی م.الف خجالت کشید جلوی من شعر آهنگو‌ بخونه
منم فقط شنیدمش 
یعنی بگن بخون بلد نیستم
فقط می دونم یه آلپر خونده
یهو من یه شعر خوندم که ۱۸۰ درجه فازش فرق داشت
 م.الف ازم پرسید :
شما قبل از ازدواج هم اهل ادبیات بودین؟
گفتم : ما با ادبیات بزرگ شدیم
چون مادر و مادربزرگم اهل ادبیات بودن…
اردیبهشتی دوست داشتنی به اینکه من و داداش جون شعر میگیم اشاره کرد
ولی من نذاشتم ادامه پیدا کنه .



ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی