مهربانو

طبقه بندی موضوعی

ابتسام پیام داده بود که شماره فاطمه رو داری؟

گفتم : فاطمه؟

گفت همون که تو خیمه بود ، ترجمه میکرد ، همونجا که فیلم دیدیم ...

گفتم : متاسفانه شماره ش رو ندارم.

امروز از داداش جون خواستم اگه شماره ش رو دارن بگه تا به ابتسام بگم.

گفت میپرسم  بهت میگم .

بعد خوند :

دشمنت را همچو میخ خیمه می خواهم مدام

سر به سنگ و تن به خاک و ریسمان بر گردنش

 

پ ن : ابتسام و خواهر و برادرش از همسفرای لبنانی مون بودند.

پ ن : فقط خدا می دونه چه حالی دارند / براشون دعا کنیم.

 

 

 

مهر بانو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی