قرار بود طبق قرار قبلی با ف. م اینا بریم قم و در پخش لوازم خیریه کمک کنیم ولی بخاطر امتحانات گل پسر نشد.
ر.م بهش زنگ زد و گفت میتونه خودش با گل دختر بره ولی اینطور که گفت یازده نفر برای کمک هستند.
راستش من بیشتر بخاطر زیارت دوست داشتم برم
چون دیدن آدمها و شرمشون وقتی میان از نمایشگاه مایحتاجشون رو تهیه کنند خیلی برام جالب نیست.
از یه طرف هم قول داده بودم برم براشون غذا درست کنم...
ف.م اسمس زد که به جای من و ز.سادات و خودش کار میکنه و نائب الزیاره مون هست.
امروز جشن کلاس فوق برنامه د. گل دختره.
خانم ز. تماس گرفت و دعوتمون کرد.
تقریبا همه در تکاپوی کارای عیدند ؛
ما هم برنامه ریختیم ۵ روزی رو که مدرسه در ایام نوروز تعطیله یه جوری به گل پسر خوش بگذره.
امسال با اردوی مطالعاتی مدرسه ، هم خودش هم ما آماده میشیم ...
پ ن : خدا کمکش کنه تا بتونه سعی کنه و ان شا الله نتیجه بگیره.