مهربانو

طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب با موضوع «کتاب» ثبت شده است

کاش مرزی باشد که من را از من جدا کند.

 

پ ن : پاورقی های شنی / عومور ایکلیم دمیر

 

 

مهر بانو

دارم رفته رفته تبدیل به آدمی می‌شوم که به فکر کردن فکر می‌کند.

حالا فکر کردن برای من عادت شده. هدف شده.

همه‌اش دلم می‌خواهد بنشینم و فکر کنم.

مهم نیست که دست‌هام به چه کاری مشغولند...

 

پ ن : سمفونی مردگان /عباس معروفی

پ ن : buenas noches

مهر بانو

وقتی حوصله تون سر میره ،

 وقتی حوصله ی اینستاگرام و پینترست و تلگرام و واتس اپ و …  رو ندارید ،

وقتی دوست دارید تنها باشید ،

چکار میکنید؟

 

پ ن : 

میخواهم اقلاً یک نفر باشد  که من با او از همه چیز همانطور حرف بزنم که با خودم حرف میزنم!


بخشی از کتاب  ابله نوشته ی فئودور داستایوفسکی 

 
 
مهر بانو

حالت یک سگ ولگرد را نداشته باش که هر لگدی که میخورد، حقش است

و از تمام دنیا به اندازه کسی که لگدش میزند، متنفر است!

 

پ ن : بخشی از کتاب بلندی های بادگیر / اثر امیلی برونته / ترجمه رضا رضایی

 

 

مهر بانو