بخش آسمان
اتاق ۲
.
.
.
صدای پرستارها از توی راهرو میاد.
نمیدونم چرا استرس گرفتم.
انگار توی وجودم خالی شده ؛
.
.
.
به صورت قشنگش که روی تخت خوابیده نگاه میکنم.
صدای باد شدن تشک تخت بغلی که داره ریز ریز جیر جیر میکنه
با خر و پف اونایی که تو اتاق خوابن و صدای پرستارهای تو راهرو قاطی شده.
.
.
.
از صبح کلی کار کردم
ولی خوابم نمیاد
قلبم میزنه ، دستم میلرزه و اشک که منتظره یه اشاره ست تا بیاد بیرون.
.
.
.
پ ن : برای همه مریض ها دعا کنیم.