گل دختر چند روزه که سرما خورده ؛
مدام سرفه میکنه.
دیشب توی رختخوابش خیلی سرفه کرد.
با هر سرفه ش قلبم از جا کنده میشد.
بلند شدم و صداش زدم.
بهش شربت دادم و بردم خوابوندمش.
صبح دوباره سرفه میکرد.
یاد شعری از کارو که همیشه مامان دوره مجردی میخوند اقتادم؛
مخصوصا دوره کرونا که سرفه زیاد شده بود مامان این شعررو زیاد میخوند :
سرفه ها خاموش ؛ میخواهم بخوابم ...
صبح توی نت سرچ کردم تا شعر کاملش بیاد
از اونجایی که علم پیشرفت کرده😅 شعر خوانی خود ِ کارو رو آورد که این شعر رو میخوند.
تا حالا فکر میکردم کارو خانمه.
نگو یه مرده که احتمالا ارمنی باشه و کارو اسم کوچیکشه.
پ ن : عجب روزی بود امروز...
پ ن : من موندم چرا باید امروز حرفای قدیمی ۱۸ تا بازدید بخوره بدون هیچ نظری؟
پ ن : یه وقتایی حسش نیست :/