هرکاری کردم خوابم نبرد
دلم آشوب بود
کندی کراش بازی کردم
فیلم دیدم
سوره خوندم
آروم نشدم ...
ر.م رفته بود پیش پدرش که تنهاست
بهش پیام دادم دل آشوبم فردا صدقه بده
پیام داد بابا فشارش ۱۹ رو ۱۲ ست و نخوابیده
برای بار دوم پروپرانول خوردم
صدای قلبم که تو قفسه سینه م میکوبید حالمو بدتر میکرد
هنوز خوابم نمیاد
اما دل آشوبم بهتر شده
.
.
.
پ ن : هم دلم و هم نگاهم را دخیل بستم ؛
یکی را به ضریحت و دیگری را به پرچمت ...
پ ن : انگار فضای قلبم پر از سنگینی شده ...